
دیشب ز غمت همسفر از خواب گرفتم
رویای تو را از گل مهتاب گرفتم
با گریه نوشتم که دلم بهر تو تنگ است
بنگر که خط از قطره خون آب گرفتم
از اینکه برفتی و دگر باز نگشتی
شکوه ز تو از این دل بی تاب گرفتم
در لحظه ی رفتن نگهت راز نهان گشت
آن راز نگه در دل خود قاب گرفتم
