تا بحال فکر کردی واژه ی عشق کجا می تواند معنا پیدا کند ؟...

چرا بعضی از ما هر جا ، هر وقت یا هرطوری که فکر می کنیم به طرف مقابل ابراز علاقه می کنیم ؟...

به نظرت درسته ؟

البته اشتباه نکن ممکنه طرف مقابل پاسخ تو رو بدون فکر و بدون اینکه حتی ازت بپرسه :

( از خودت بیش تر بگو ) ، جواب مثبت بهت بده ...

به نظر من در صورت وصال ، عشق زیبا ترین واژه ی زندگیست ؛

زیبا ترین دلیل زندگی ؛ زیبا ترین موضوع بحث برای دوست های جوان ... اما ، در صورت شکست ... وحشیانه ترین موج برای نابودی و بد ترین زلزله ی ویران کننده ی زندگی عاشق ... عشق زیباست ، اما احتیاط شرط آن است . اگر تو عاشق باشی باید صبر کنی ، اول مطمئن شو و بعد علاقمند ... عشق ابتدا یک تلقین ِ... اگه تحمل رنج و سختی رو نداری ، باید دورشو خط بکشی . حتی بهش فکر هم نکن .

قبل از اینکه به کسی پیشنهاد دوستی بدهی احتمال هرپاسخی رو درون ذهنت داشته باش ، به ظاهر آسونه اما وقتی به این میدان پا گذاشتی تازه می فهمی آخر این جاده دو راه بیش تر وجود نداره : یا پیشت می مونه یا با ورود بهترین گزینه فراموشت می کنه ... تا اینجا یادت بمونه ... حالا فکر کن این دوستی بخواد از پشت یک صفحه ی شیشه ای با باز شدن یک پنجره اتفاق بیافته ... بار ها و بار ها دیدم و شنیدم که چطور زندگی یک دختر جوان یا حتی پسر ، بخاطر همین که توی اون پنجره پر بود از دروغ های رنگین ، با بحران مواجه شده ...

البته ببخشید ! نمی خوام به کسی تو هین کنم ، ولی مطمئنم تو هم با من موافقی افرادی هستن که فقط برای بازی دادن روح من و تو هر کاری ازشون بر میاد ...

البته تعداد انگشت شماری هم هستن که صادقانه ، حتی از پشت این پنجره ها یک عشق واقغی دارن و با وجود فاصله های طولانی با یک دوستی پاک قلباشون همیشه کنار همدیگست .

...

چندین بار اتفاق افتاده یک پنجره رو به روی ما باز شده که احساس کردیم این همونه که

می تونیم بهش اعتماد کنیم ، چون فکر کردیم باما صادقه ، حرف هاش به دلمون می شینه ، می تونیم دوستای خوبی باشیم ، حتی می تونیم دوستش داشته باشیم ، اما ... خیلی سرد بهش گفتیم : نه ! خیلی دوستانه با یک جواب منطقی ...شاید چون از عشق می ترسیم...یا از اینکه تنها بمونیم...

ودر آخر :

نه زمستانی باش که بلرزانی ... و نه تابستانی که بسوزانی ... بهاری باش که برویانی