هیهات بر من و کوله بار من
" هیهات
هیهات بر من و کوله بار من
که کوله بار من امروز ... سنگین ...
تازیانه های پوچی دیروز را
نظاره می کند
هیهات
فردا، ... چه بر سر سفره ی جبین من
در تبلور است؟
و من آرزوها را
بیهوده خوشه می کنم
که حجله ی امید من
گل نداشت... غنچه بود هنوز
افسوس
غنچه های تازه را
در حجله گاه درد و فراق
هرس کرد باغبان عمر
شکست ... شکست صلابت هیچ من ... تکیه گاه من
هیهات از من و کوله بار من "
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۷ ساعت 17:35 توسط O.oOo تنهاترین تنها oOo.O
|
